🧷
علاقمندان می‌توانند با پیگیری کانال تلگرامی سرو سایه افکن به مطالب گروه و نشست‌های آن از جمله بوستان خوانی و غزل‌خوانی دسترسی داشته باشند.

    

بخت یارِ من بوده که استاد ازل، شاگردانه‌ام را نه با سیم و زر، بلکه با جرعه‌ نوشی از معرفت پاداش داده است. از خوشبختی‌های من در این روزگار، داشتن فرصت حضور در محافل ادبی ارزشمند از طریق اپلیکیشن کلاب‌هاوس است، که یکی از نیکوترین آنها خانهٔ شُکوهِ قصیده است.

در این خانه، خوشبختانه اشعار ارزشمندی از شاعران بزرگ فارسی خوانده می‌شود، و این برای من کمالِ خوشبختی است که از حضور پر برکتِ عزیزان بهره‌مند می‌شوم. به دلیل ذوقِ خود نسبت به این تجلی فرهنگ و هنر، من نیز چند باری بی‌هنری‌ام را در این فضای متبرک به نمایش گذاشته‌ام.

غرض از این نوشته، علاوه بر معرفیِ این فضای گرانقدر، دو نکته است: نخست، عذرخواهی از لغزش‌های دانسته و نادانسته‌ام، چرا که شعر خواندن کاری است نیازمند تعمق، و هر که چون من سبک‌سرانه به خواندن اقدام کند، کارش بی‌شائبه نخواهد بود. دوم، ادای احترام و ستایش مقام والایِ پادشاه سخن، سعدی شیراز:

نه عشقت آخری دارد، نه سعدی را سخن پایان
بمیرد تشنه مستسقی و دریا همچنان باقی

یکی از بسیار لغزش‌های من در خوانشِ شعر سعدی، مربوط به غزل ۵۴۹ از دیوان کلیاتِ سعدی به تصحیحِ محمدعلی فروغی است. سعدی در این بیت می‌فرماید:

سعدی، اگر هلاک شد، عمر تو باد و دوستان
مِلکِ یمین خویش را گر بکشی چه غم خوری؟

«مِلکِ یمین» به معنای غلام و کنیز و برده است (مجازاً انسان بی‌ارزش) و ظاهراً به آیات ۲۴، ۲۵ و ۳۶ سوره نساء اشاره دارد. من این عبارت را به اشتباه به شکل «مُلکِ یمین» خواندم و مقصود از آن را نیز نمی‌دانستم. با توجه به بزرگ‌منشی و پرده‌پوشی عزیزان حاضر در آن جمع، که بی‌شک از بزرگواری و محبت ایشان است، مایلم از این بابت اظهار شرمساری کرده و عذرخواهی کنم. حال که خطای خود را بیان کرده و تا حد توان عذرخواستم، نوبت به ستایشِ مجد و کرمِ سعدیِ شیرین‌سخن می‌رسد.

این مکرمت سعدی است که به انسان جرأت شعرخوانی و پا دراز کردن بر فرش زربافت شعرش را می‌دهد. شعر سعدی، به‌ویژه غزلیات او، گلزاری بی‌خار است که به خُرد و کلان گزندی نمی‌رساند و هر کس به اندازهٔ توان خود از بویِ خوش آن بهره می‌برد.

بسیاری از شاعران هستند که برای ورود به حریمِ معظم‌شان باید اذنِ دخول جُست، و ساحت شعرشان برای ناآشنایان پر آفت و گزند است. اما سعدی، باغِ معرفتِ خود را با سهولتِ فصاحت‌آمیزش باز نگه داشته و معنا را به غریبه و آشنا با عطوفت و ملاطفت عرضه می‌کند.

برای من سعادتی بیش از این نیست که شب‌هایی است مشامم از عطر صحبت سعدی مُتنعم شده، و به همین خاطر، ضروری است مجدداً از آقایان محمد صحت، مجید نیری و سرکار خانم زهره لواسانی و دیگر عزیزانی که به برگزاری این محفل اهتمام ورزیده‌اند، سپاسگزاری کنم.

پی‌نوشت: آنچه با سستی خاص خود در مورد سعدی گفتم، قطعاً حاصل اندک خوانده‌هایم از سخن‌سرایان و مرشدانی است که به این استاد سخن و خنیاگر معنا پرداخته‌اند.