audio-thumbnail
Mashgh e Sheydaei
0:00
/90.304

شعر مشق

تمامِ مشقِ مرا
خط زدند ثانیه‌ها
و عمرِ من چه تبه بود
در میانِ شما

هزارپاره سرودم
هزار پاره شدم
نه نظم داشت درونم
نه اندکی معنا

به قدرِ هجرتِ یک قاصدک
رها بودم
شبیهِ گریهِٔ دیوانگان شدم اما
حدیثِ عشق سرودم
ولی بدم افتاد
درین زمانه نباید
چنین شدن شیدا

نه رودِ رودکیم ساز می‌کند امروز
نه جامِ لَب پُرِ حافظ گرفته است مرا
ز شعر‌های پُر از نقش خالیم انگار
که آن صدا نکند در دل و سرم نجوا
هزار نعتِ مناقب، جناب خاقانی!
هزار عجز و تولی به سعدیِ والا

من از نهادِ خودم
هیچم و هنر این نیست!
که نیست کِلکِ هنر
در دواتِ بازی‌ها

دوباره مشق و دوباره
چشیدنِ غزلی
که تا ستارهِٔ بختم
مگر شود پیدا!