شعر مشق

دیوانِ شعرم را
دیوانگان
بر دست می‌برند

هر یک
کلمه‌ای بر می‌دارند
یا می‌گذارند

و در زدایش و پیرایش
هر صفحه
از تنهایی پُر می‌شود

چه هیچکس
تنهایی را بر نمی‌دارد

ساعتی که می‌گذرد
تنها قدری تنهایی
در تنِ کاغذ
به جا می‌ماند